در کنار خطوط سیم پیام / خارج از ده دو کاج روییدند
سالیان دراز رهگذران / آن دو را چون دو دوست می دیدند
روزی از روزهای پاییزی / زیر رگبار و تازیانه ی باد
یکی از کاج ها به خود لرزید / خم شد و روی دیگری افتاد
گفت ای آشنا ببخش مرا / خوب در حال من تامل کن
ریشه هایم ز خاک بیرون است / چند روزی مرا تحمل کن
کاج همسایه گفت با تندی / مردم آزار از تو بیزارم
دور شو دست از سرم بردار / من کجا طاقت تو را دارم
بینوا را سپس تکانی داد / یار بی رحم و بی محبت او
سیم ها پاره گشت و کاج افتاد / بر زمین نقش بست قامت او
مرکز ارتباط دید آن روز / انتقال پیام ممکن نیست
گشت عازم گروه پی جویی / تا ببیند که عیب کار از چیست؟
سیمبانان پس از مرمت سیم / راه تکرار بر خطر بستند
یعنی آن کاج سنگدل را نیز / با تبر تکه تکه بشکستند
ههههههههههی یادش بخیر
نظرات شما عزیزان:
ممنون از يادآوريت.
الان كه اين شعرو خوندم برام مفهوم تازه اى داشت!
.gif)
چچچچچچچچچچچه خبر
ای ی ی ی ی ی سناااااااااااتوووووررر
ای پریااااااااا
ای پر پر شده
ای چت روم در وبلاگ
هنوز نتونتی بیای کامنت بزاری
از بس که بی استعدادی
آدرس من :
LFP.LOXBLOG.COM
.gif)
برچسبها: